تصور کنید یک اپلیکیشن موبایل راهاندازی کردهاید و میخواهید با عرضهی آن به عموم، درآمد خوبی کسب کنید. یا تصور کنید سالها پزشکی خواندهاید و حال تجربهی کافی برای راهاندازی مطب و خدمترسانی را کسب کردهاید. کسبوکار نوپایی را در نظر بگیرید که بعد از چند دوره جذب سرمایه، قصد دارد فعالیتهای بازاریابی را وارد فاز جدیدی کند. تمامی این فعالیتها نیازمند اطلاعرسانی و جدی گرفتن روابط عمومی است.
یک کارآفرین به محصولی که تولید میکند ایمان دارد و میخواهد پیغام خود را به گوش کل مردم دنیا برساند. او زمان و هزینهی زیادی به توسعهی محصول اختصاص داده است و حال قصد معرفی عمومی آن را دارد. اما پیش از هر چیزی باید بداند این کار نیازمند راهاندازی یک کمپین روابط عمومی یا PR است. بنابراین قبل از اینکه دنبال شرکتهای ارائهدهندهی این خدمات باشد باید معنی عمومیسازی یا تبلیغات و هدف از انجام آن را به خوبی درک کند.
عمومیسازی نوعی پروموشن یا ارتقای محصول است که توسط رسانهها انجام می شود و تأثیر آن به کیفیت روابط عمومی وابسته است. هدف از عمومیسازی بالا بردن میزان فروش محصولات نیست، هدف این است که تصویر روشن و واضحی از محصول مورد نظر و داستان آن در ذهن مخاطبان شکل بگیرد. بازاریابی که این مسئولیت را برعهده میگیرد محتوای داستان را مدیریت میکند اما نقشی در نحوهی تفسیر آن از سوی مخاطبان ندارد.
هدف از روابط عمومی افزایش فروش محصولات به شکل مستقیم نیست، بلکه آگاهیرسانی عمومی است که به طور غیر مستقیم منجر به افزایش فروش محصولات میشود. در عمومیسازی همهی توجهها به سمت برند جذب میشود و باید بابت این موضوع آمادگی کامل داشت. در ادامهی این مقالهی زومیت به بررسی بیشتر کارهایی میپردازیم که قبل از راهاندازی کمپین روابط عمومی باید در نظر گرفته شود:
پیچ نوعی ارائه در مدت زمان کوتاه است که با هدف جذب سرمایه انجام میشود. حتی باتجربهترین کارآفرینان و مدیران برجسته نیز در این مرحله یعنی در انتخاب پیچ اشتباه میکنند. اغلب اوقات، بنیانگذاران تمایلی ندارند در مرکز توجه قرار بگیرند و ترجیح میدهند بیشتر در پشت صحنه حضور داشته باشند. اما این کار شانس دیده شدن شرکت و توجهی که باید به آن شود را از بین میبرد. مشتریها دوست دارند پیغام برند را مستقیما از زبان رهبران کسبوکار و بنیانگذاران استارتاپ بشنوند نه اینکه تنها پیغامی را از سوی برند دریافت کنند.
بنابراین بهتر است با آژانسی که مسئولیت روابط عمومی را برعهده گرفته صحبت کنید و بخواهید سه تا پنج موضوع جذاب برای پیچ در نظر بگیرند. تمامی موضوعها باید عنوان مناسب داشته و نهایتا یک یا دو جمله داشته باشند. برای انتخاب موضوع بهترین کار این است که اخبار روز و مرتبط با کسبوکار را انتخاب کنید یا موضوعهایی که ترند هستند را به تجربیات خود ارتباط دهید. بسیاری از شرکتهایی که خدمات روابط عمومی ارائه میدهند، از هوش مصنوعی و علم داده برای پیدا کردن موضوعهای ترند استفاده میکنند اما یک جستجوی ساده در توییتر نیز همین کار را برای شما انجام میدهد.
اگر هنوز هم نمیدانید در مورد چه موضوعی باید در پیچ خود صحبت کنید، از تجربههای شخصی کمک بگیرید. گاهی اوقات چالشهای و راه حلهای آنها بهترین راه برای جلب توجه مخاطب است. به این فکر کنید محصول تولید شده چه کمکی به دیگران ارائه میدهد و نسبت به سایر محصولات چه مزایایی دارد. سپس این ویژگیهای برجسته را با متخصصان روابط عمومی در میان بگذارید، افراد حرفهای ویژگیهای خاص برند را در قالب صحبتهای معمولی جای میدهند به طوری که تنها جنبههای مثبت آن در ذهن مخاطب ماندگار میشود.
مخاطبان دوست دارند با شخصیت بنیانگذاران کسبوکار بیشتر آشنا شوند؛ بنابراین نام او را درشبکههای اجتماعی جستجو کرده و او را دنبال میکنند. رفتار بنیانگذار کسبوکار در شبکههای اجتماعی نشان دهندهی رفتار او در جامعه است، بنابراین باید از هر نظر برای مخاطب خوشایند باشد. نکات زیر کمک میکنند پروفایل حرفهای در شبکههای اجتماعی داشته باشید:
حال که پیچ و برند شخصی را آماده کردهاید باید هرکدام را ارزیابی کرده و بهترین را انتخاب کنید. در این مرحله پیچهای مختلف باید توسط متخصصان روابط عمومی مورد ارزیابی قرار بگیرند تا بهترین آنها انتخاب شوند. استقبال نشدن از پیچهای اولیه کاملا طبیعی است و نباید ناامید شوید. چند نسخهی متفاوت از پیچ خود داشته باشید و عملکرد آنها را ارزیابی کنید. متخصصانی که استخدام کردهاید باید قادر به بررسی و تحلیل عملکرد هرکدام از آنها باشند و درنهایت یک یا دو مورد نهایی که بیشتر استقبال شدهاند را انتخاب کنند.
در این مرحله که پیچ خود را انتخاب کردهاید باید دنبال راهی برای جذابتر کردن آن باشید. از داده های جمعآوری شده کمک بگیرید و داستانهای مشابه برای برندهای مختلف را تحلیل کنید. روزنامهنگاران و وبلاگنویسان دنبال افرادی هستند که داستانی جذاب با ادبیات مورد انتظار آنها داشته باشند.
بسیاری از کارآفرینان جوان فکر میکنند پس از راهاندازی استارتاپ و طی مراحل اولیه، باید بهسرعت با سرمایهگذاران وارد مذاکره شوند و با جذب مبالغ هنگفت، محصول نهایی را توسعه دهند و حتی مقیاسپذیری کنند. همانطورکه بارها شنیدهایم، سرمایه، عنصر اصلی هر کسبوکار است و سایر تلاشها، اقدامات، انرژی و زمان تیم را تحتتأثیر قرار میدهد. بااینحال، تحقیقات و تجربهی بسیاری از استارتاپهای شکستخورده نشان میدهد که اگر سرمایه بدون برنامهریزی و تجزیهوتحلیل و تحقیقات جذب شود، ممکن است فاجعهآفرین باشد.
تاکنون در مقالات مختلفی، جذب سرمایه برای استارتاپها را بررسی کردهایم. در این مطلب قصد داریم با مرور خلاصه و جمعبندی همهی این مطالب، چهارچوب واضح و کاملی در این زمینه به کارآفرینان و علاقهمندان به دنیای کسبوکار ارائه کنیم.
پیش از اینکه برای ملاقات با سرمایهگذاران برنامهریزی کنید، باید به بنیادیترین سؤال مالی کسبوکار توجه کنید: «چه استارتاپی و در چه زمانی و به چه میزان سرمایه نیاز دارد؟»
استارتاپها به لحاظ بازار هدف به دو گروه تقسیم میشوند: ۱. استارتاپهایی هستند که ابعاد کوچک تا متوسط دارند. در این نوع از کسبوکارها را عموما خود مؤسسان سرمایهگذاری میکنند و مراحل اولیه تا رشد ابتدایی را بدون کمک خارجی طی میکنند؛ ۲. شرکتهایی هستند که بازارهای بسیار بزرگ را هدف میگیرند و طرفین درآمدهای بسیار زیادی دارند. طبیعتاً سرمایهگذاران مشهور و باسابقه گروه دوم استارتاپها را هدف قرار میدهند؛ اگرچه حتی جذب مبالغ هنگفت سرمایه نیز تضمینکنندهی موفقیت استارتاپ نیست. بنابراین پیش از هر اقدامی، صادقانه به سؤالات زیر پاسخ دهید:
زمانیکه به این سؤالات پاسخ میدهید، این نکته را در ذهن داشته باشید که اگر در تخمین سرمایهی لازم دچار اشتباه شوید، با بحرانهای مالی مواجه میشوید یا بهدلیل واگذاری غیرمنصفانهی سهام، انگیزهی خود را برای ادامهی فعالیت ازدست میدهید. بههمین دلیل بهتر است نگاه دقیقتری به وضعیت کسبوکار خود داشته باشید.
چگونه میتوانید سرمایهی لازم شرکتتان را تخمین بزنید؟ واقعیت این است که هیچ کارشناسی نمیتواند تئوری یکسانی برای همهی کسبوکارها ارائه دهد. این موضوع کاملاً بدیهی است؛ چراکه هزینهی اجارهی مکان (دفتر، لابراتوار، کارگاه تولیدی و نظیر آن) در هر شهر متفاوت است و درعینحال، هزینهی استخدام متخصصان صنایع مختلف نیز لزوماً یکسان نیست. دراینبین، پنج معیار مهم برای تخمین هزینههای اولیه وجود دارد:
مدل کسبوکار: باید مطمئن شوید مدل کسبوکار مناسبی انتخاب کردهاید. به جزئیات جریان درآمد خود توجه کنید: آیا باید ابتدا محصول اولیهای تولید کنید و بازخورد بگیرید؟ دقیقاً چه زمانی محصول نهایی شما شروع به درآمدزایی میکند؟
هزینههای اولیهی شرکتهای همکار:باتوجهبه نوسانات فعلی ارز و بیثباتی بازار، تخمین هزینههای شروع فعالیت بهراحتی ممکن نیست. روشی مناسب برای حل این مشکل، بررسی هزینههای راهاندازی کسبوکارهای مشابه و مشورت با بنیانگذاران آنها است.
راهحلهای کمهزینهتر: پس از بررسی هزینههای اولیهی شرکتهای همرده بررسی کنید راهکار کمهزینهتری برای پیشبردن فرایندهای اجرایی وجود دارد یا لزوماً باید از راهحلهای رایج صنعت استفاده کنید. اگر در این مرحله ارزیابی جامعی از بازار داشته باشید، در مراحل بعدی بهتر میتوانید سرمایهگذاران را توجیه کنید.
هزینههای پنهان: در این مرحله، باید همهی هزینههای راهاندازی، تولید محصول، بازاریابی، مدیریت و نظیر آن را حساب کنید. بازهم ذکر این نکته ضروری است که بسته به نوع کسبوکار، با هزینههای مختلفی روبهرو هستید؛ مانند پرداخت حقوق و بیمه، هزینهی اجارهی دفتر، تأمین رایانههای قوی یا برونسپاری بخشهایی از پروژه.
مجموع هزینهها: در آخرین مرحله، باید همهی هزینهها را جمعبندی و ارزیابی کنید. در جدولی، میانگین هزینههای هر بخش را بهطور منصفانه تخمین بزنید و وارد کنید. در اینجا نکتهی مهم این است که بههیچعنوان هزینههای پیشبینینشده و غیرمنتظره را بهصورت کلی تخمین نزنید؛ مثلا ۱۰درصد هزینههای کل. توصیه میکنیم پس از تکمیل این مراحل، بازهم با کارشناس باتجربهی کسبوکار مشورت کنید و مطمئن شوید که چیزی را فراموش نکردهاید.
پس از اینکه هزینههای اولیهی تولید محصول را ارزیابی کردید، هنوز یک قدم دیگر تا جستوجوی سرمایهگذار مناسب فاصله دارید. با بررسی دقیق شش نشانهی زیر متوجه میشوید برای جذب سرمایه آماده هستید یا خیر:
ایدهی شما نیازی اساسی را برطرف میکند: محصول یا ایدهی شما باید طوری طراحی شده باشد که راهحلی برای رفع یکی از مشکلات اساسی مشتریها ارائه دهد؛ درغیر اینصورت، مشتریان برای محصول شما هزینه نمیکنند. پس صرفنظر از اینکه چقدر به ایدهی خود مشتاق هستید، جایگاه دقیق محصول را در بازار هدف ارزیابی کنید.
از کارکرد محصول یا خدمات خود مطمئن هستید: طبیعی است که سرمایهگذاران روی ایدهی شما سرمایهگذاری نمیکنند یا در دنیای کسبوکار، احتمال چنین اتفاقی بسیار کم است. ایدهی شما هرچقدر هم جذاب باشد، اگر بهخوبی کار نکند، نظر سرمایهگذاران را جلب نخواهد کرد. شما در زمانی مشخص باید بتوانید مدرکی معتبر، مانند نمونهی اولیهی محصولی فیزیکی یا نسخهی اولیهی نرمافزار یا وبگاه را به سرمایهگذاران ارائه کنید.
طرح کسبوکار یا بیزینس پلن دارید: میدانید که مدل کسبوکار بیشتر دربارهی جریان درآمدی استارتاپ صحبت میکند و طرح کسبوکار دربارهی نحوهی رسیدن به این جریان توضیح میدهد. در طرح کسبوکار، ویژگیهای تیم رهبری و ساختار کسبوکار خود را عنوان میکنید و شرح میدهید برای رسیدن به جریان درآمدی از چه تجهیزات و افراد و روشهای بازاریابی استفاده میکنید. این سند به سرمایهگذاران ثابت میکند ایدهی شما اجراشدنی است.
برنامهی مالی تنظیم کردهاید: در مقام کارآفرین، صرفنظر از اینکه به سرمایهی کم یا زیادی نیاز دارید، برنامهی مالی استارتاپ و نحوهی خرج سرمایه را باید به سرمایهگذار ارائه دهید.
تیم شایستهای برای رسیدن به اهداف خود دارید: پیش از هر اقدام مالی، باید تیم متعهد و متخصصی تشکیل دهید که بتواند کارهای استارتاپ را در کمترین زمان و به بهترین نحو انجام دهد.
برنامهی مشخصی برای خرج سرمایه دارید: باید گزارش کاملی درخصوص موارد استفادهی سرمایه آماده کنید و به سرمایهگذار ارائه دهید. همانطورکه درادامهی مطلب توضیح میدهیم، سرمایهگذاران درصورتی به شما اعتماد میکنند که گزارش شما را قانعکننده بدانند.
بیشتر سرمایهگذاران از همکاری با کارآفرینان بیتجربه میترسند؛ زیرا آنها با اصول و قوانین مهم کسبوکار آشنا نیستند. نکاتی که در این بخش مرور میکنیم، بهنوعی خط قرمزهای سرمایهگذاران محسوب میشوند:
استفاده از سرمایه برای پرداخت بدهیها: بیشتر سرمایهگذاران میخواهند مطمئن شوند که سرمایهی آنها در راه رشد تجاری استفاده و ارزش پول آنها در آینده بیشتر میشود. بنابراین، حتی اگر برای راهاندازی استارتاپ متحمل بدهی شدهاید، در برنامهریزی مالی نباید بدهیها را از محل سرمایهی جذبشده تأمین کنید.
استفاده از وامهای بانکی: این گزینه نیز شبیه به پرداخت بدهیها است. اغلب سرمایهگذاران نمیخواهند بانکها را شریک سرمایهگذاری خود بدانند. همچنین، نمیخواهند ببینند سرمایهی آنها بهجای اینکه برای خرید ملزومات رشد هزینه شود، به جیب عامل واسطه میرود.
پرداخت بابت حقوق قانونی: اگر استارتاپ شما هماکنون یا در گذشته طرف دعوی قضایی بوده، برای سرمایهگذاران زنگخطر محسوب میشود. هیچ سرمایهگذاری تمایل ندارد پول خود را بابت پرداخت جریمهها یا خسارتهای قانونی استارتاپ خرج کند یا اصولاً در رفعورجوع مشکلات حقوقی و قضایی شرکت کند.
حقوق کلان: همانطورکه گفتیم، پول نقدی که سرمایهگذاران به شما میدهند، باید برای اجرای طرح و استراتژی رشد و تسهیلات مرتبط خرج شود. بازهم هیچ سرمایهگذاری تمایل ندارد از محل سرمایهی او به خودتان و سایر عوامل شرکت حقوقهای کلان پرداخت کنید!
استفادهی غیرضروری از واژهها و عبارتهای غیرمتداول: اگر برنامهریزی مالی و طرح کسبوکار روشنی داشته باشید، نیازی به استفاده از کلمات و اصطلاحات غیر رایج ندارید. این واژهها حتی اگر در دورهای متداول باشند، شما را نامطمئن جلوه میدهند.
استفاده از اکسل برای بیان گزارشهای مالی: همهی سرمایهگذاران میدانند با استفاده از اکسل نمیتوان گزارش دقیقی از مقیاس مالی داد. درعوض، بهتر است که از سیستمحسابداری حرفهای استفاده کنید؛ چراکه گزارشهای مالی دقیق این نرمافزارها رشد استارتاپ را بهخوبی نشان میدهد.
ارائهنکردن گزارش وضعیت و ظرفیتهای سرمایهگذاری: سرمایهگذاران به این گزارشها اهمیت زیادی میدهند؛ زیرا نشان میدهد استارتاپ درک درستی از جریان سرمایه و درآمد و هزینههای متغیر خود دارد.
معرفینکردن رقبا در حوزهی کاری: اگر گزارش درخورتوجهی از رقبای خود ارائه ندهید، سرمایهگذاران فکر میکنند چشمانداز خوبی از آیندهی بازار ندارید و فقط روی تجربهی خودتان متمرکز شدهاید. توصیه میشود گزارش جامعی از مقدار موجودی رقبا و نیز هزینههای فروش و درآمد آنها را برای سرمایهگذاران آماده کنید.
زمانیکه مطمئن شدید میخواهید برای استارتاپتان سرمایه جذب کنید، باید بهدنبال سرمایهگذاران بالقوه بگردید. در این راه، متوجه میشوید پیداکردن سرمایهگذاری که چشمانداز و ارزش و نیازهای مشترکی با شما داشته باشد، کار سختی است. در یکی دیگر از مقالات زومیت، به برخی از راههای مؤثر در جذب سرمایهگذار پرداختهایم که درادامه، به بخشهای مهم آن اشاره میکنیم:
روی متن سخنرانی و سؤالهای احتمالی تمرکز کنید: گاهی اوقات، برخورد اولیه و تأثیرگذاری روی سرمایهگذار، آیندهی کسبوکارتان را تغییر میدهد. بهتر است متن مناسبی برای معرفی استارتاپ خود آماده کنید و آن را به ذهن بسپارید. خودتان را برای تمام سؤالات احتمالی سرمایهگذاران آماده کنید و قاطعانه و با اعتمادبهنفس به سؤالات پاسخ دهید.
ارتباط با مشاوران: مشاوران و همکاران بهترین افرادی هستند که میتوانند سرمایهگذار مناسبی به شما معرفی کنند. تحقیقات نشان میدهد اگر باواسطه به سرمایهگذار معرفی شوید، بخت همکاریتان چندبرابر میشود.
در رویدادهای مرتبط کسبوکار شرکت کنید: شرکتکردن در رویدادها نهتنها اعتبار کسبوکار شما را افزایش میدهد؛ بلکه بخت دیدهشدن بهوسیلهی سرمایهگذار را نیز افزایش میدهد. بهعلاوه در این رویدادها، با سایر رقبای خود و همچنین نیروی کار مستعد نیز آشنا میشوید.
جلب رضایت مشتری: برای راضی نگهداشتن مشتریان، کیفیت خدمات خود را باید ثابت کنید و این همان چیزی است که سرمایهگذاران بهدنبال آن هستند. بهعلاوه، ممکن است خود مشتریان نیز به کسبوکارتان علاقهمند شوند و همکاری گستردهتری را با شما آغاز کنند.
سهم سود مناسبی از درآمد را به سرمایهگذاران پیشنهاد دهید: دربارهی سهم سود سرمایهگذار منطقی عمل کنید. البته، منظور این نیست با پیشنهاد نرخ بیشتر سرمایهگذاران را وسوسه کنید. این اقدام درنهایت به ضررتان تمام میشود. معمولاً اولین دور سرمایهگذاری باید با پیشنهاد ۲۰ تا ۳۰درصدی سود سهام برای بازگشت نرخ سرمایه همراه باشد.
رابطهی مستمر و مثبت با سرمایهگذار: پس از جذب سرمایه، نباید رابطهی خود را با سرمایهگذار قطع کنید. سرمایهگذاران همیشه میخواهند از پیشرفت امور آگاه شوند. کاهش ارتباط با سرمایهگذاران نهتنها ادامهی همکاری متقابل را تحتتأثیر قرار میدهد؛ بلکه به اعتبار کسبوکارتان خدشه وارد میکند.
بررسی سوابق سرمایهگذار: این موضوع را هیچوقت فراموش نکنید. پیش از آنکه با سرمایهگذار وارد مذاکره شوید، دربارهی سرمایهگذاریهای قبلی او، سطوح سرمایهگذاری، نرخ سود موردانتظار و افق سرمایهگذاری، یعنی بازه زمانی بازگشت سرمایهی موردانتظارش بهخوبی تحقیق کنید. افزونبراین، خودتان را برای پاسخ به سؤالاتی ازایندست آماده کنید: مشتریان شما چه کسانی هستند؟ در چه بازارهایی درحالتوسعه هستید؟ هزینههایتان چگونه هستند؟ نوع جریان درآمدیتان چیست؟ پیشبینی شما دربارهی پنج سال آیندهی این کسبوکار چیست؟
همچنین، درعینحال تمرکز خود را روی دو نکتهی دیگر نیز حفظ کنید: ۱. سازگاری: اگر میخواهید از همکاری با سرمایهگذار، به نتایج مطلوبی برسید، باید از سازگاری و همسوبودن ارزشهای او با استارتاپ خود مطمئن شوید. ضروری است که اطلاعات لازم را دراختیار سرمایهگذاران قرار دهید؛ حتی اگر این اطلاعات حاکی از ضعفهای کسبوکار شما باشند؛ ۲. برنامهریزی برای رشد طولانیمدت: زمانیکه با سرمایهگذار بهتوافق میرسید، تعهدات متقابلی بین شما شکل میگیرد. همانطورکه شما میخواهید از تأمین مالی استارتاپ مطمئن شوید، سرمایهگذار هم میخواهد رشد خدمات یا محصولات را ببیند. دراینبین، نباید محدودیت زمان را فراموش کنید؛ چراکه زمان یکی از منابع مهم شما است. مراقب باشید سرعت حرکت خود را متناسب با برنامهریزی بلندمدت توافقشده با سرمایهگذار حفظ کنید.
سرمایهگذار خوب وقت شما را هدر نمیدهد و با سرمایهگذاری روی استارتاپ شما، بهدنبال سهم غیرمنطقی از مالکیت شرکت نیست. دقیقاً برعکس، اگر با سرمایهگذاران بد همکاری کنید، ممکن است پشیمانی بسیاری بهبار بیاورد. شراکت فرسایشی همهی برنامههای کسبوکار شما را بههم میزند و گاهی آسیبهای جبرانناپذیری بهجای میگذارد. بههمین دلیل در زمان مذاکره با سرمایهگذاران، حتماً به علائم خطر زیر دقت کنید:
درخواست اطلاعات بیشازحد: پیشازاین اشاره کردیم باید همهی اطلاعات مهم را دراختیار سرمایهگذار قرار دهید. درک ایده و وضعیت استارتاپ کار سختی نیست و اگر متوجه شدید سرمایهگذار بیشازحد دربارهی آمار و ارقام کسبوکار شما کنجکاو است یا سؤالاتی میکند که اصولاً به همکاری شما مربوط نمیشود، از همکاری با او صرفنظر کنید. همچنین، اگر قرارداد تفاهمنامه حاوی فهرستی بسیار طولانی و مفصل از شرایط و انتظارات اوست، این رفتار را زنگخطر جدی بدانید.
تعهدنکردن به قرارهای اولیه: برخی از سرمایهگذاران بعد از چند قرار ملاقات، بیمسئولیتی و بیتوجهی خود را نشان میدهند. آنها بدون اینکه انصراف خود را از همکاری با شما اعلام کنند، ناپدید میشوند و باید دائماً بهدنبال آنها بگردید. این سرمایهگذاران هرگز شریک خوبی برای شما نخواهند بود و صرفا زمان و انرژی مجموعهتان را هدر میدهند.
احساسنکردن فوریت: برخی از سرمایهگذاران نیز پس از گذشت مدتی، هیچ حرکتی مبنی بر قرارداد رسمی با شما نشان نمیدهند. گاهی نیز وعده میدهند که در آینده (زمان نامعلوم) همکاری با شما را آغاز میکنند. بهتر است وقت باارزش استارتاپ را بهپای این سرمایهگذاران صرف نکنید.
بیتوجهی به برنامههای استارتاپ: سرمایهگذاران بد به برنامهها و ایدههایتان توجهی ندارند و درعوض، ایدههای زیادی به شما پیشنهاد میکنند. آنها عملا انتظار دارند کسبوکار خود را مطابق با نظرات آنها پیش ببرید. این انتظارات با رفتار سرمایهگذارانی که شما را به تعمق وامیدارند، فرق میکند. بهیاد داشته باشید سرمایهگذاری که توجهی به برنامههای شما ندارد، پشتیبان خوبی برای استارتاپ نخواهد بود.
بیتوجهی به نوآوری: اگر با سرمایهگذاری برخورد کردید که با وجود رفتار خوب، همیشه در یک مسیر حرکت میکند و پروفایل سرمایهگذاری یکنواختی دارد، این موضوع را زنگخطر درنظر بگیرید. بهعلاوه، از سرمایهگذاران غیرفعال در دنیای کسبوکار پرهیز کنید.
در شرایط فعلی اقتصادی، اشتغال به یک حرفهی جانبی امری ضروری بهنظر میرسد. منظور از شغل جانبی، فعالیتی درآمدزا است که فرد با در نظر گرفتن علایق، استعدادها و امکانات در اختیار خود، و در کنار حرفهی اصلی خویش به آن مبادرت میکند. در واقع، در شرایط کنونی بسیاری از ما برای چرخاندن امور زندگی خود، شغل دیگری را نیز در کنار کار اصلیمان داریم. طبق برآوردها، نزدیک به نیمی از نیروی کار نسل هزاره (جوانان دهه ۶۰ و ۷۰ شمسی)، به حرفهی دیگری نیز اشتغال دارند. کاری که علاوهبر اینکه پاسخگوی علایقشان است، درآمد بیشتری هم نصیبشان میکند.
شغل جانبی علاوهبر درآمدزایی بیشتر، میتواند پشتیبانی قابل اتکا برای کسبوکار اصلی ما باشد. چه چیزی بهتر از اینکه در ازای انجام سرگرمی مورد علاقهی خود، درآمد نیز کسب کنیم و امنیت و تامین مالی بهدست آوریم.
با اینحال، بسیاری از ما برای شروع کسبوکار کوچک جانبی خود تردید داریم؛ چرا که تصور میکنیم پذیرفتن مسئولیتهای جدید، تمرکز ما را از کار اصلی منحرف کرده و فرآیندی طاقتفرسا است. اما واقعیت طور دیگری است. برای موفق شدن، باید از پیلهی امن خود خارج شوید. شغل فرعی به ما کمک میکند تا از مرزهای منطقهی امن خود خارج شویم، و مهارتهایمان را توسعه دهیم که بهنوبهی خود به ترقی بیشتر ما منجر میشود.
کافی است کمی خطر کنید و دل را به دریا بزنید. مطمئنا ممکن است در روزها و بلکه ماههای آغازین، فقط چند هزار تومانی در ماه درآمد داشته باشید؛ اما از آنجا که شروع یک حرفهی جانبی کوچک تقریبا هزینهای روی دست ما نمیگذارد، هر درآمدی سود خالص خواهد بود.
با این اوصاف، آیا حالا مشتاق نشدید که دستکم در ساعاتی از روز، رئیس خودتان باشید؟ کار کردن در خانه و شروع کسبوکار شخصی، انتخاب مناسبی برای رشد و ترقی است. در ادامه، به بررسی ۷ شغل جانبی میپردازیم که میتوانید از خانهی خودتان به ادارهی آنها بپردازید و درآمدی ثانویه برای خود داشته باشید:
مردم شیفتهی یادگیری موضوعات جدید هستند و شما میتوانید از طریق ارائهی مشاوره، و عرضهی دانش و یا تخصص خود در قالب یک محصول قابل فروش، سودآوری کنید.
آیا در دریافت مجوزهای خاص مهارت دارید؟ آیا شیوهی تربیت حیوانات خانگی را میدانید؟ میتوانید به دیگران مشاورهی کسبوکار بدهید؟ و شاید هم بتوانید دانش خود را به شکل یک کتاب الکترونیک و یا دورهی آموزشی درآورده و آن را بفروشید.
برای ایجاد و عرضهی این محصولات باید مقداری هزینه کنید، اما بهطور مثال، عرضهی نسخههای بعدی کتاب یا برگزاری مجدد دوره برای مشتریهای جدید، هزینهی چندانی برایتان نخواهد داشت. بنابراین، پس از پوشش هزینههای اولیهی تولید محصول، روی دور سودآوری میافتید و از هر فروش خود، درآمد خالص بهدست میآورید.
اگر یک محصول محتوایی جامع ایجاد کنید و آن را بهخوبی تبلیغ کنید، طی سالهای آتی درآمد قابلتوجهی از محل فروش آن خواهید داشت.
بهعنوان مثال، اگر یک کتاب در مورد آموزش سگها گردآوری کنید و هر جلد آن را ۱۰ هزار تومان بفروشید و ماهانه بهطور متوسط ۲۵ نفر این کتاب را خریداری کنند، سالانه ۳ میلیون تومان درآمد اضافی کسب خواهید کرد. یا اگر یک دورهی آموزشی تعاملی درخصوص فوتوفنهای کسبوکار طراحی و با شهریهی ۱۰۰هزار تومان روی سایت خود ارائه کنید، در سال مبلغ قابل پتوجهی از همین واسطه نصیبتان خواهد شد.
عملکرد دستیار مجازی درست شبیه دستیاران سنتی است، با این تفاوت که ارتباط دستیاران مجازی با کارفرمای خود در بستر آنلاین انجام میشود. آنها اغلب بهصورت ساعتی استخدام میشوند، که بدین معنی است که میتوانند مطابق میل خود و به تعداد ساعات مورد نیاز در طول هفته کار کنند.
دستیاران مجازی عملا در هر حوزهای میتوانند کار کنند، اما کار آنها اغلب شامل ساماندهی منابع و اسناد، برنامهریزی قرارهای ملاقات، مکالمهی تلفنی، حسابداری، امور سئو و دیجیتالمارکتینگ، تحقیق، نوشتن، اصلاح یا ویرایش میشود.
اگر دانش عملی کافی داشته و توجه زیادی به جزئیات دارید، و چنانچه مایلید بهجای آنکه کسبوکار خود را راهاندازی کنید، برای دیگران کار کنید، دستیاری آنلاین انتخابی سودآور برایتان خواهد بود.
کافی است سری به وبسایتهای فریلنسینگ بزنید؛ اما قبل از پذیرفتن هرگونه پیشنهاد کاری، با کارفرمایتان در مورد دستمزد خود کنار بیایید.
دستمزد دستیاران مجازی وابسته به ارزشی است که برای کارفرمای خود تولید میکنند. این عدد میتواند از چند هزار تومان تا چند صد هزار تومان در ساعت متغیر باشد.
ایجاد یک منبع اطلاعاتی جامع دربارهی موضوعی خاص، میتواند تجارت سودآوری برای شما باشد.
سودآوری وبسایتهای تخصصی نقد و بررسی وابسته به سیستم همکاری در فروش و درج آگهی است. مدیران این قبیل وبسایتها، روزانه تعدادی مطالب آموزنده و مقالات جامع پیرامون بررسی محصولات را بهمنظور راهنمایی خوانندگان در خرید، منتشر میکنند.
همانطور که تعداد مخاطبان این وبسایت طی ماهها و سالها رشد میکند، و کاربران بیشتری اقدام به خرید از طریق لینکهای مرتبط با سیستم همکاری در فروش میکنند. مالک وب سایت میتواند از این طریق، درآمدهای ماهانهی فراوانی کسب کند.
بر اساس برآوردهای Income School، وبسایتهای کاربرپسند و خوشساخت، قادرند تا پایان سال اول فعالیت خود، ماهانه بهطور میانگین ۳۰هزار بازدید داشته باشند. وبسایتهای نقد و بررسی که ماهانه هزاران بازدیدکننده دارند، میتوانند به درآمدهای ۵ یا ۶ رقمی برسند.
اگر کیکی داشته باشیم و بخواهیم آن را بین چند نفر تقسیم کنیم، در نگاه اول ممکن است بهنظر برسد تقسیم کیک بر سهمهای برابر میتواند عادلانه باشد. البته، با کمی دقت بیشتر میفهمیم که انصاف آن است به معیارهای دیگری نیز توجه کنیم. مساویبودن سهمها همیشه بهمعنی تقسیم عادلانه نیست. این مدل تقسیمبندی و درنظرگرفتن معیارهای مهم برای تقسیم سهم در شرکتهای استارتاپی گسترشپذیر است.
ایدههای عالی فراواناند و از درودیوار ایده میبارد؛ اما چه اتفاقی میافتد اگر ایده داشته باشید؛ اما بودجهای نداشته باشید؟ روش تقسیم کیک (Slicing Pie) مسیری برایتان روشن میکند که حتی با سرمایهای بسیار اندک بتوانید کسبوکار خود را آغاز کنید. در روزهای اول، سرمایه را برای بهدستآوردن مواردی خرج کنید که برای تأسیس شرکت نیاز است؛ مانند تجهیزات، منابع، کرایه و حتی اعتبار.
محور اصلی کتاب همانطورکه از اسمش پیدا است، همان روش Slicing Pie یا روش تقسیم کیک است. این روش معتقد است تقسیم مساوی و ثابت سهم عادلانه نیست؛ بلکه با تقسیم بهنسبت درست میان افراد به روش عادلانهتری دست زدهایم. نتیجهی این عدالت هم رضایت و خوشنودی همهی افراد شریک است. این ماجرا برای استارتاپها و تعیین سهم هرکس در شرکت تازهتأسیس صدق میکند.
روش اسلایسینگ پای یا تقسیم کیک، روش کلی و مناسبی در انواع مدلهای کسبوکار نوپا برای تخصیص و بهبود تساوی حقوق محسوب میشود که تقسیم سهم منصفانهای برای شرکتهای تازهتأسیس و مستقل ایجاد میکند. در شروع استارتاپ و شکلگیری هر کسبوکار لازم است طریقهی سهمبندی سرمایهی آن شرکت تعیین شود. این روش از بسیاری از نارضایتیها یا سوءاستفادهها جلوگیری میگیرد.
مایک مویر این روش را درمواجههبا مشکلاتی خلق کرده که سهمبندی مساوی از سرمایه در شرکتها بهوجود آورده است. او بنیانگذار روش تقسیم کیک برای استارتاپها است و در این کتاب، بهطور مفصل این روش و مثالهایی از مشکلات روش تقسیم ثابت را شرح داده است.
سهم با آورده برابر است. به این معنا که درصد مشارکت هر شخص از سرمایه باید برابر با درصد سهم درمعرض ریسک او باشد؛ یعنی افراد به میزان سهمی که درمعرض ریسک قرار میدهند، از سرمایهی شرکت سهم میبرند. قانون تقسیم کیک توضیح میدهد چگونه مقدار مناسب سهم را برای افراد بهطور مناسبی محاسبه کنید. در کتاب Slicing Pie فرمولهایی آورده شده که پیروی از آنها باعث میشود هر شخص در استارتاپ نوپا بتواند به مشارکت عادلانهای از سرمایهی شرکت در حین کار و پرداخت عادلانهای در هنگام جداشدن از شرکت دست یابد.
این روش راهی پویا برای تقسیم سهم استارتاپ میان اعضای آن است. نویسنده معتقد است هیچچیز بهاندازهی روابط افراد همکار اهمیت ندارد. بنابراین، باید راهی باشد که نسبت سهام بهطور عادلانهای بین اعضا تقسیم شود و از همان ابتدای کار نیز معلوم باشد. دراینصورت، با پیشرفت کار و رشد شرکت، اختلافنظرها باعث بههمخوردن روابط و اعتماد میان افراد نخواهد شد.
وقتی کسی پولی به استارتاپ تزریق میکند یا کاری برای آن انجام میدهد، درواقع، قطعهی کوچکی به بنای موفقیت آیندهی استارتاپ اضافه کرده است. آوردههای هر شخص میتواند متفاوت و شامل سرمایه، زمان، انرژی و هر آنچه باشد که به پیشبرد استارتاپ کمک میکند. هرکدام از این آوردهها با عنوان «اسلایس» یا «بخش» نامیده میشود. هر فرد تعدادی اسلایس به استارتاپ اضافه میکند و سهم او برابر خواهد بود با نسبت اسلایسهای او به کل اسلایسهای استارتاپ. با این کار سهم هر فرد دقیقا عادلانه تعیین میشود.
دلیل اینکه مایک مویر از اصطلاح پای (Pie) برای این روش استفاده کرده، این است که مویر سرمایهی شرکت را به کیک (پای) تشبیه میکند. مواداولیهی پخت این کیک عبارتاند از: زمان، ایده، ارتباطات، تجهیزات، درایت و خِرد، پول و... . درنهایت، آنچه بین همهی افراد بهدرستی تقسیم میشود، نهفقط سهمی از پول شرکت، بلکه محصول همهی اینها است.
از روش Slicing Pie کارآفرینان سرتاسر جهان استفاده میکنند. با کمک کتابها و ویدئوها و مطالب قرارگرفته روی وبگاه کتاب، جزییات کار با این سیستم روشنتر خواهد شد. بنابراین، ساختاری با جزییات دقیقتر دراختیار خواهید داشت تا بتوانید مدل شرکت خودتان را براساس آن بسازید. تقسیم کیک، منصفانهترین راه برای تقسیم سهام در هر کسبوکار نوپا است.
در ابتدای کتاب، نویسنده قول صمیمانهای به خوانندهی خود میدهد. او میگوید:
اگر کتاب را خواندید و متوجه شدید که شامل توصیههای مفید و کاربردی برای شما نبود، با کمال میل پول شما را پس خواهم داد و از اینکه وقت شما را گرفتهام، عذرخواهی میکنم.
درادامه، مایک مویر شرح میدهد این کتاب توصیههای قانونی و مالی و حقوقی به کسی نمیکند. نویسنده اذعان میکند حقوقدان یا حسابدار یا وکیل نیست؛ بلکه گرانت (Grunt) است. سپس، واژهی گرانت را شرح میدهد که در این کتاب بسیار بهکاررفته است. گرانت در زبانهای غیرانگلیسی بهراحتی معنی نمیشود و اصطلاحی است که به افرادی اطلاق میشود که سخت کار میکنند و در پست خود تازهکار هستند. بههمینترتیب، Grunt Work به کسبوکارهای نوپا و تازهکار گفته میشود.
مایک مویر توضیح میدهد که کتابش مجموعهای از قوانین است که به منصفانهترین سهمبندی سرمایهی شرکتها منجر میشود. او اضافه میکند باوجوداینکه افراد زیادی این قوانین را قبول دارند و شرکتهای زیادی آن را بهکار گرفته و موفق بودهاند، خواننده را در قبول یا ردّ این قوانین برای دستیافتن به تقسیم عادلانهی سرمایه آزاد میگذارد و از او میخواهد درصورت رّد این قوانین، قوانین خودش را برای رسیدن به سهمبندی عادلانه وضع کند.
کتاب شامل دو بخش است: در بخش اول که از قسمتهای بیشتری تشکیل شده، دربارهی قانون تقسیم کیک، اصطلاح گرانت، ایجاد سرمایهی گرانت و مواردی ازایندست صحبت شده است. در بخش دوم که قسمتهای کمتری دارد، مایک مویر دربارهی این قانون در عمل و چند مثال از شرکتهای معتبر و موجود دنیا مطالبی ذکر کرده تا نحوهی عملکرد آن را با مثالهای واقعی شرح دهد.
کتاب به زبان انگلیسی است و ۲۱۸ صفحه دارد که در سال ۲۰۱۲ در آمریکا، با موضوع کارآفرینی منتشر شده است. در وبگاه آمازون این کتاب با بیش از ۸۰درصد رأی مثبت و ۳۰۰ نظر ثبتشده، جزو کتابهای محبوب در حوزهی استارتاپ و کارآفرینی محسوب میشود. این کتاب هنوز در ایران به زبان فارسی ترجمه نشده است.
مایک مویر متولد سال ۱۹۷۱، کارآفرین و نویسنده و سخنران است. او شرکتها و مؤسسههای متعددی در زمینههای مختلف راهاندازی کرده است. همچنین، کارآفرینی را در دانشگاهها تدریس میکند و بهعنوان کارآفرینی موفق شناخته شده است. او هماکنون با همسر و سه فرزندش در ایلینویز زندگی میکند. مایک مویر علاوهبر این کتاب، هفت کتاب دیگر درزمینهی دستیابی به موفقیت نوشته است.